۱۳۹۹ آذر ۴, سه‌شنبه

زندگی در میان خاک و خاکستر

فیلم خاک و خاکستر محصول سال ۲۰۰۴ به کارگردانی عتیق رحیمی است. کامبوزیا پرتوی فیلمنامه نویس ایرانی، فیلمنامه خاک و خاکستر را از روی رمان خاک و خاکستر نوشته عتیق رحیمی نوشته است. فیلم خاک و خاکستر قصه پیرمردی به نام دستگیر است که به همراه نوه ناشنوایش به نام یاسین قصد رفتن به معدن زغال سنگ دارد. مراد پسر دستگیر و پدر یاسین در معدن زغال سنگ کار می کند و خبر ندارد مادر، همسر و برادرش بر اثر بمباران کشته شده و پسرش شنوایی خود را از دست داده است.
 
دستگیر دو روز منتظر کامیونی که به طرف معدن می رود، می ماند ولی هر بار آن را از دست می دهد. در روز اول به روستای پدر زینب می رود که او هم اعضای فامیلش را از دست داده و از فرط غم و غصه نمی تواند صحبت کند. زمانی هم که شروع به صحبت می کند، از دستگیر می پرسد: دخترش زینب چطور است؟ دستگیر از ترس جرات نمی کند به او بگوید: تصویر برهنه زینب در حال دویدن به سوی شعله های آتش، رهایش نمی کند. هر بار زینب به یادش می آید، می خواهد لنگیش را به او داده تا خودش را بپوشاند. در قبرستان هم زنی را در حال دفن دختری می بیند که کفن ندارد. دستگیر فورا پتویش را از روی شانه اش برداشته و دختر را با آن کفن می کند. آن زن به او نصیحت می کند چیزی راجع به مرگ زینب به پدرش نگوید.
 
در روز دوم به میرزا قادر فروشنده می گوید: «خدا نمی خواهد که به معدن بروم. خدا نمی خواهد بچه م ره از دست بدم. چشم و امید مه طرف امی بچه است. پیشش نمی روم. آرامش می مانوم... نمی شه، خوده کدام طرف گم می کنم. طاقت روبرو شدن بچه خوده ندارم». ولی میرزا قادر به او نصیحت می کند به معدن رفته و پسرش را با واقعیت و قانون جنگ آشنا کند: «برش بوفامان که جنگ، جنگ است. د جنگ کسی به کسی حلوا تقسیم نمی کنه. برش بوفامان که پدر و بچه ش زنده هستن، همی جای شکر است. برش بوفامان که د قانون جنگ، مثل قربانی یا دستت پر خون است یا گردنت. خدا از دست پرخون دورش کنه. اگه عزا نگیره، انتقام خواد گرفت». دستگیر در جوابش می گوید: «بچه مه کسی است که قانون جنگ ره نمی فامه. پروای دست پرخون ره نداره. از مرگ زن و مادر خود خبر شوه، آرام نمی شینه. چند سال پیش تر کدام نامرد، زنش ره چیزی گفته بود، بیل ره گرفته، رفت کت بیل د فرقش زد. ۴ ماه بندی گری ره تیر کد». 
 
دستگیر از این می ترسد که وقتی پسرش بشنود موقع بمباران، زنش در حمام بوده و از ترس بمب و انفجار برهنه از حمام به بیرون دویده و در میان خانه های در حال سوختن گم شده، دیوانه شده و اگر پسرش را ببیند که بر اثر انفجار بمب، شنوایی خود را از دست داده و تصور می کند همه کس و همه چیز بدون صداست، زهر ترق خواهد شد. یاسین به دوره گردی می گوید: «بابه م صدا نداره. سرم قال مقال کده نمی تانه. بی بی مه صدا داره. کاکا قادرمم صدا داره. مادرمم صدا داره. بابه م کلشان ره د زیر خاک پوت کد. اگه نه مثل شوما ووری گنگه می بود». 
 
بعد از اینکه دستگیر از مرد دوره گرد می خواهد تا روی یاسین را طرفش برگردانده و به او بگوید پیشش برگردد، یاسین به حرفش گوش نمی دهد و دستگیر مجبور می شود خودش دنبال یاسین برود. باز به مرد دوره گرد می گوید: «بچه نمی فامه. کر شده، خودش نمی فامه. هر چیزی ره که می بینه، میگه بابه ای صدا نداره. ای د بمبارد قشلاق پرده های گوشیش کفیده».
فیلم خاک و خاکستر، تاثیر جنگ روی روح و روان مردم افغانستان را نشان می دهد. در این فیلم مردم از جنگ خسته اند. دیگر کسی طاقت از دست دادن بستگانش را ندارد. سربازی آمرش را می کشد زیرا به او دستور داده بود تا به سوی مردم روستایش شلیک کند. زمانی که دستگیر از آن سرباز می پرسد از کدام روستاست، سرباز در جوابش می گوید: «از گور. بود نبود یک گورستان بود». دستگیر به میرزا قادر می گوید: «من که فکر کدم د جنگ از زنده ها کده مرده ها آرام است». میرزا قادر هم در جوابش می گوید: «مرگ، همیشه زنده ها ره آزار میته نه مرده ها ره».
 
کامبوزیا پرتوی فیلمنامه نویس فیلم خاک و خاکستر دیروز سه شنبه چهارم ماه قوس در سن ۶۵ سالگی بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

فیلم پندتنگ: چینی نازک وحدت و یگانگی

  فیلم مالزیایی دیستوپیایی پندتنگ یا مهاجران از شب 21 دسامبر سال جاری روی یوتیوب گذاشته شده است. این اولین فیلم مالزیایی است که با کمک مالی ...