۱۴۰۰ مرداد ۱۴, پنجشنبه

سرگذشت ندیمه: سرگذشت زنان در حکومت های توتالیتر

 دو روز نشستم و فصل اول سریال «سرگذشت ندیمه» را دیدم. سریال براساس رمانی به همین نام از «مارگارت اتوود» ساخته شده است. مارگارت اتوود، رمان را در سال ۱۹۸۵ نوشته است. سرگذشت ندیمه، سریال/رمانی پادآرمانی است که در ژانر علمی-تخیلی می گنجد و داستان ندیمه ای به نام «اُفرد» را نقل می کند. سریال با فرار ناموفق اُفرد، شوهر و دخترش آغاز می شود که به کشته شدن شوهر، جدایی خودش از دخترش و دستگیری خودش می انجامد.

اُفرد در این سریال، سرگذشت خود را با ما در میان می گذارد. برایمان تعریف می کند وقتی حکومت جدید به نام «جمهوری گیلیاد» در امریکا شکل گرفت، حساب بانکی زنان مسدود و به عنوان بخشی از «دارایی» شوهر به آنان تعلق گرفت. اُفرد به شوخی به همسرش می گوید: «حالا من دارایی تو هستم». ولی دارایی قلمداد کردن زن، به همین جا ختم نمی شود. در ادامه، زنان از حق کار محروم و تمام زنان شاغل از کارشان اخراج می شوند. ازدواج مجدد، طلاق، سقط جنین و همجنسگرایی غیرقانونی اعلام شده و متخلفان یا به منطقه خطرناکی به نام کولونی منتقل می شوند یا اعدام و به دیوار آویخته می شوند تا مایه عبرت بقیه باشند.
در این سریال، اکثر زنان در جهان و جمهوری گیلیاد توانایی باروری خود را از دست داده و تعداد معدودی از زنان توانایی باروری دارند. دولت به منظور حل این مشکل، زنان بارور را به عنوان ندیمه در اختیار خانواده فرماندهان قرار داده تا فقط برای آنان بچه به دنیا بیاورند. اُفرد با مردی ازدواج کرده که قبل از او با زن دیگری ازدواج کرده بود و طبق قانون حکومت جدید، ازدواج اُفرد و شوهرش غیرقانونی اعلام می شود. به همین دلیل آنان تصمیم می گیرند تا از گیلیاد فرار کنند.
در سرگذشت ندیمه، اُفرد نه تنها سرگذشت خودش بلکه سرگذشت همه زنان در حکومت های توتالیتر و تمامیت خواه را تعریف می کند. اُفرد با تلخی برایمان تعریف می کند: چگونه حکومت های توتالیتر پس از قدرت گرفتن، زنان را از حقوق انسانی شان محروم ساخته، مقام و جایگاه آنان را از یک «شخص» و «انسان آزاد» به یک «دارایی قابل تعویض و قابل معامله» تنزل می دهند.
در سرگذشت ندیمه، زنان به طبقات اجتماعی مختلف تقسیم شده و هر گروه از زنان یونیفرم مخصوص به خود دارند: زنان فرمانده، لباس آبی می پوشند. دختران، لباس سفید؛ خاله ها، لباس قهوه ای و ندیمه ها، لباس قرمز می پوشند. ندیمه ها حق ندارند تنها به خرید بروند، به خاطر همین به صورت دو نفره به خرید می روند. هر ندیمه موظف است تا جاسوسی ندیمه دیگر را برای حکومت نماید، به همین دلیل آنان نمی توانند آزادانه با یکدیگر صحبت نموده و اعتماد کنند.
ارتباط جنسی فرمانده ها با ندیمه ها در حضور زن فرمانده به صورت یک مراسم عبادی هر ماه یک بار صورت می گیرد. پس از اینکه ندیمه ها، حامله شده و بچه ای برای فرمانده به دنیا می آورند؛ آن ندیمه به خانه فرمانده دیگری منتقل می شود تا برای فرمانده جدید بچه به دنیا بیاورد. فرمانده اُفرد، عقیم است ولی در جمهوری گیلیاد همه معتقدند که عقیم بودن مرد ممکن نیست و این مشکل فقط از طرف زنان ممکن است بوجود بیاید. زن فرمانده به اُفرد می گوید: «احتمالا مشکل از فرمانده است، بهتر است با مرد دیگری بخوابی و برای ما بچه ای به دنیا بیاوری». شما هم، یاد زن رمان «سنگ صبور» عتیق رحیمی و ماجرای حامله شدنش افتادید؟
در سرگذشت ندیمه، سفیر مکزیک به دیدار فرماندهان گیلیاد می رود تا با آنان قراردادی مبنی بر صدور ندیمه های بارور به مکزیک، امضا کند. سفیر مکزیک از اُفرد می پرسد: «آیا خودت انتخاب کردی ندیمه باشی؟ آیا از انتخابت شاد هستی؟» اُفرد از ترس فرمانده و همسرش، به دروغ می گوید: خودش ندیمه بودن را انتخاب کرده ولی فردای آن روز تمام حقیقت را به سفیر می گوید. سفیر در جوابش می گوید: کشورم به خاطر عدم باروری زنان در حال مرگ است و ما به ندیمه های بارور نیاز داریم. در سرگذشت ندیمه، زنان حق انتخاب نداشتند، آنان با شکنجه مجبور شده بودند تا ندیمه شوند. ولی در دنیای واقعی کنونی، از رسانه ها شنیدیم که زنان مسلمانی داوطلبانه از رفاه و امنیت کشورهای غربی دست کشیده و به جهاد النکاح گروه تروریستی داعش، لبیک گفتند.

یادداشت: این متن 27 جون 2017 نوشته شده است.

فیلم گل های جنگ

 امروز فیلم گل های جنگ (2011) به کارگردانی "ژانگ پیمو" را دو بار دیدم. این فیلم براساس رمان "13 گل نانکینگ" از "یان گلینگ" ساخته شده است. در زمان اشغال نانکینگ توسط ژاپنی ها، گروهی راهبه نوجوان چینی در کلیسایی که تحت مراقبت غربیان است، زندگی می کنند. پس از مدتی 12 زن روسپی که جایی برای پنهان شدن ندارند، به آن کلیسا می روند. جورج، نگهبان راهبه های نوجوان از ورود آن ها به کلیسا جلوگیری می کند اما زنان چمدان هایشان را داخل محوطه کلیسا انداخته، به دو سه نفرشان کمک کرده تا از دیوار بالا شده و در کلیسا را برای سایرین بگشایند. راهبه های نوجوان از ورود روسپیان به کلیسا ناراضی هستند و به آن ها اجازه استفاده از سرویس بهداشتی شان را نمی دهند.

با اینکه کلیسا توسط غربیان حمایت می شود ولی ژاپنی ها به معاهده های جنگی احترام نگذاشته و با ورود به کلیسا و دیدن راهبه های باکره، تلاش می نمایند تا به آنان تجاوز کنند. روسپیان در زیرزمینی پنهان می شوند، وقتی راهبه ها به سوی در زیرزمین می روند، سربازان ژاپنی آن ها را می بیند، آنان برای نجات جان روسپیان به اتاقی در طبقه بالاتر پناه می برند.
سربازی چینی که در ساختمانی روبروی کلیسا پنهان شده تا از راهبه های نوجوان مراقبت کند، به سربازان ژاپنی حمله می کند. سربازان ژاپنی بدون تجاوز به راهبه ها، کلیسا را ترک می کنند تا با تک تیرانداز چینی مبارزه کنند. روسپیان از کشته شدن دو تن از راهبه ها اندوهگین می شوند و می گویند: اگر ما به شما کمک می کردیم، چنین اتفاقی نمی افتاد.
چندی بعد، یک کلونل ژاپنی به کلیسا می رود و با اهدای دو کیسه سیب زمینی به "جان میلر" (یک امریکایی متصدی کفن و دفن که خود را به جای کشیش جا می زند) قول می دهد که با گماردن عده ای سرباز اطراف کلیسا، امنیت کلیسا را تامین کند. کلونل از راهبه ها می خواهد برای آنان آواز بخواند، پس از پایان آواز کلونل به جان میلر می گوید: راهبه ها از طرف مقامات بالاتر به یک جشن به مناسبت فتح نانکینگ توسط ژاپنی ها دعوت شده اند. جان میلر می گوید: راهبه ها، به تازگی والدین خود را از دست داده و مناسب نیست با حضور در جشن، به شادی بپردازند. کلونل می گوید: دستور از طرف مقامات بالاتر است و او به هیچ وجه نمی تواند مخالفت کند.
راهبه های نوجوان اندوهگین شده و به خاطر نجات جان خود، تصمیم به خودکشی از بالای برج کلیسا می گیرند اما در آخرین لحظات، روسپیان به آن ها می گویند: ما ژاپنی ها را گول می زنیم و به جای شما در جشن شرکت می کنیم. در نبود ما، پدر جان شما را به مکانی امن منتقل خواهد کرد.
تقابل راهبه ها و روسپیان در فیلم گل های جنگ (2011) قابل تامل است. راهبه هایی که به روسپیان اجازه نمی دادند از سرویس بهداشتی آنان استفاده کند، هنگام حمله سربازان ژاپنی، خود را به خطر انداخته و جان آن ها را نجات می دهد. روسپیان به قول "مو" در اشعار قدیمی، همواره به عنوان زنانی فاقد قلب معرفی شده اند. زنانی که هنگامی که یک ملت در حال سقوط است، اهمیتی نمی دهند و به رقص و شادی می پردازند. "مو" از دوستانش می خواهد تا با فداکاری، جان راهبه ها را نجات داده و طرز تفکر قدیمی راجع به روسپیان را تغییر دهند.

یادداشت: این متن 13 جولای 2017 نوشته شده است.

فیلم پندتنگ: چینی نازک وحدت و یگانگی

  فیلم مالزیایی دیستوپیایی پندتنگ یا مهاجران از شب 21 دسامبر سال جاری روی یوتیوب گذاشته شده است. این اولین فیلم مالزیایی است که با کمک مالی ...