۱۴۰۱ دی ۱, پنجشنبه

فیلم عنکبوت مقدس و حق حیات زنان روسپی

 

قاضی منصوری: "در چشم خداوند عالم، هر زندگی مقدس است".

 

فیلم عنکبوت مقدس بر اساس زندگی قاتل زنجیره ای به نام سعید حنایی است که در مشهد، زنان روسپی را به قتل می رساند.

آرزو در نقش خبرنگار خیالی به خاطر بررسی قتل های زنجیره ای کارگران جنسی از تهران به مشهد مسافرت می کند و از همان ابتدا با مشکلاتی مواجه می شود. کارمند هتل نمی خواهد به او به دلیل مجرد بودن اتاق دهد ولی پس از دیدن کارت خبرنگاریش در نهایت قبول می کند به او یک اتاق دهد. 


هنگام ملاقات با قاضی پرونده، قاضی به او می گوید: "شغل شما اطلاع رسانیه نه ایجاد وحشت در جامعه، نه ایجاد تشویش اذهان عمومی... من اجازه حاشیه سازی نمی دم. شما آدم حاشیه داری هستید، شما باید مراقب رفتارتون باشید علی الخصوص در مشهد مقدس". پس از ملاقات با قاضی، همکارش نیز از او راجع به حرف هایی که پشت سرش شنیده و رابطه ش با سردبیر نشریه سوال می پرسد. او می گوید: به خاطر اینکه سردبیر نشریه در قبال چاپ مقالاتش، از او درخواست همخوابگی می کرد، ازش شکایت نموده ولی به جای رسیدگی به شکایتش، او را از کارش اخراج کرده و پس از آن شایعاتی علیه ش می سازند. 

شبی افسر بررسی پرونده قتل ها نیز به اتاقش در هتل رفته و از او می خواهد تا باهاش سیگار کشیده و شبی مهمانش باشد. وقتی آرزو از او می خواهد تا اتاقش را ترک کند، تهدید کنان بهش می گوید: "اگه نخوام برم چی؟ می خوای چی کار کنی؟ زنگ بزنی به پلیس؟ همین لاش بازی ها رو درآوردی که ازون روزنامه انداختنت بیرون... تو از اون زنایی هستی که با هر مردی سیگار می کشن..." بعد از شنیدن حرف های افسر پلیس، یاد حرف های گلنار در داستان گلنارو آیینه رهنورد زریاب افتادم که می گفت: "اين ها مرا مي شناسند. همين كه يكي شان بشناسد، مثل اين است كه همة شان شناخته اند. آن وقت، مثل اين است كه براي همة شان رقصيده ام، براي همة شهر رقصيده ام، براي همة آدم ها رقصيده ام، از زمان آدم تا همين امروز رقصيده ام".

آرزو پس از اینکه ناتوانی پلیس در پیدا کردن قاتل و افزایش قتل ها را می بیند، بالاخره تصمیم می گیرد خودش را آرایش نموده و به عنوان طعمه در میدانی بایستد که قاتل عنکبوتی با موتورش قربانیان را از آن قسمت با خود می برده. زمانی که سعید در خانه ش قصد خفه کردن آرزو را دارد، او موفق به فرار شده و فردای آن روز با پلیس برای دستگیری سعید به خانه ش می رود. 

سعید در دادگاه در دفاع از خود می گوید: "من برای پاک سازی شهر از گناه و فساد احساس مسئولیت می کردم". همسر او که نگران جان شوهرش می باشد، با وکیل پرونده صحبت می کند و وکیل می گوید: تنها راه نجاتش، اثبات جنون به خاطر سال های حضورش در میدان جنگ می باشد. زمانی که قاضی دادگاه از سعید می پرسد: آیا خودش دیوانه بودنش را قبول دارد؟ او در جوابش می گوید: "بله، دیوانه امام هشتم، دیوانه اینکه جهان از فساد پاک بشه، دیوانه خدا..." وقتی زنش از او می پرسد: چرا در دادگاه دیوانگیش را قبول نکرده؟ می گوید: "نمی خواستم کسانی که ازم حمایت می کنند فکر کنند از یک روانی حمایت می کنند". در دفاع نهایی خود در دادگاه نیز آیه 8 سوره انفال را قرائت می کند: "لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ، ترجمه: تا حق را محقق و پایدار کند و باطل را محو و نابود سازد هر چند بدکاران را خوش نیاید".

آرزو به دیدن خانواده یکی از قربانیان رفته و پی می برد قبلا عده ای نزدشان رفته و از آنان طلب بخشیدن قاتل و قبول دیه کرده اند. شریفی همکار آرزو از پدر مقتول می پرسد: اگر حق انتخاب داشته باشند، قصاص را انتخاب می کنند یا دیه را؟ پیرمرد می گوید: "با اعدامش او زنده نمی شه. اون وقت من می مانم با یک تن علیل با او طفل بیچاره که باید برای یک لقمه غذاش جون بکنه، نگرانیم اینه که او طفل بیچاره به سرنوشت مادرش دچار نشه". 

 آرزو ناراحت از اینکه جامعه مذهبی چگونه از فقر و بیچارگی مردم سوءاستفاده کرده و آنان را مجبور به پذیرفتن دیه و بخشیدن قاتل می کنند، به دیدن سعید به زندان می رود. زمانی که قاضی از سعید پرسیده بود: چطور فساد اخلاقی مقتولین به او محرز شده بود؟ در جوابش می گوید: "والله لازم نیست آدم نابغه باشه که بخواد یه زن هرزه رو تو خیابونا تشخیص بده" و با دیدن آرزو بهش می گوید: "شما اون شب با اون مدل آرایش خوب تونستید منو فریب بدید". آرزو ازش می پرسد: آیا تا به حال احساس عذاب وجدان کردید؟ سعید در جوابش می گوید: چرا عذاب وجدان؟ "من وظیفه م را انجام دادم و اگه احساس عذاب وجدانی باشه به خاطر اینه که نتونستم کارم رو تموم کنم".

- "یعنی 16 تا کافی نبود برای شما؟"

- "200 تا از این زنا رو دور و بر حرم نشون کرده بودم تا کارشون رو انجام بدم. این اواخر اگه کسی رو نمی کشتم اصلا خوابم نمی برد..." در پایان حرف هایش نیز می گوید: در دادگاه نهایی، امدادهای غیبی او را نجات خواهند داد تا بتواند به انجام وظیفه ش نه تنها در مشهد بلکه در کل کشور ادامه دهد.

اعضای بنیاد شهید و مردم محل از خانواده قاتل حمایت و به آنان در تامین مواد غذایی کمک می کنند. عده ای دور دادگاه جمع شده و در حمایت از او شعار داده و خواستار آزادیش می شوند، تنها یکی از همکلاسی های علی پسر سعید به او می گوید: پدرش قاتل است و او ترک تحصیل می کند. اما هر بار که حمایت مردم از پدرش را می بیند، بیشتر به او افتخار می کند. 

قاتل عنکبوتی در نهایت در خصوص ارتکاب 16 فقره قتل نفس، آدم ربایی، ایجاد رعب و وحشت و خدشه دار کردن امنیت عمومی به 12 بار قصاص نفس، پرداخت دیه به خانواده 4 تن از قربانیان، 14 سال حبس تعزیری، 100 ضربه شلاق به دلیل رابطه نامشروع... محکوم می شود. با این حال، یکی از دوستان سعید به زندان رفته و به او می گوید: نگران نباشد، صحنه اعدام نمایشی خواهد بود و او را مخفیانه از زندان آزاد خواهند کرد، ولی آنان موفق نشده و قاتل عنکبوتی اعدام می شود. 

آرزو هنگام برگشت به تهران، ویدیویی از علی را تماشا می کند که می گوید: "اگه پلیسا ای زنان رو از تو خیابون جمع نکنند، یکی دیگه بلند می شه و مثل بابام اینا رو از تو کوچه پاک می کنه... راستش رو بخواین از وقتی که دستگیر شده، 10-20 نفر ازم خواستن که کار بابام رو ادامه بدوم..." علی هر چند با این حرفش به قتل زنان روسپی در مشهد به عنوان امری تکرار شونده اشاره می کرد، ولی نمی دانست سال ها قبل از پدرش یک قاتل زنجیره ای دیگر به نام حسن اورنگی نیز به منظور پاک سازی شهر از فساد، 14 زن را کشته و در نهایت در حضور 800 هزار تن در آذرماه 1330 هجری شمسی اعدام می شود. 

در عالم واقعیت، قاضی منصوری قاضی پرونده سعید حنایی متهم به مشارکت در باند رشوه خواری در قوه قضائیه بود و بعدها جسد او در هتل محل اقامتش در رومانی پیدا شد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

فیلم پندتنگ: چینی نازک وحدت و یگانگی

  فیلم مالزیایی دیستوپیایی پندتنگ یا مهاجران از شب 21 دسامبر سال جاری روی یوتیوب گذاشته شده است. این اولین فیلم مالزیایی است که با کمک مالی ...