۱۳۹۹ آذر ۳, دوشنبه

آخرین مرد روی زمین در جاده: نابودی و آفرینش جهان

  فیلم جاده (۲۰۰۹)، فیلمی پسارستاخیزی به کارگردانی جان هیلکات است. این فیلم بر اساس رمانی به همین نام نوشته کورمک مک کارتی ساخته شده است. در این فیلم، مردی با پسر خردسالش به طرف جنوب در جاده در حرکت هستند در حالی که بشر، حیوانات، گیاهان و درختان بر اثر فاجعه ای ناگهانی از بین رفته اند و فقط عده کمی از انسان ها زنده مانده اند ولی هیچ غذایی برای خوردن ندارند.

در جریان فیلم متوجه می شویم پسر خردسال در زمان بروز فاجعه به دنیا آمده و چیزی راجع به غذاها، نوشیدنی ها، حیوانات و .... نمی داند و هر چه پدرش به او می دهد، می خورد. پدرش تلاش می کند خودش و او را از شر یک گروه از انسان ها که برای بقای خود، تبدیل به آدم خوار شده اند نجات داده و در عین حال، خوب و بد (خیر و شر) را نیز به او آموزش دهد.




فیلم جاده را پس از سریال پسارستاخیزی آخرین مرد روی زمین دیدم. داستان سریال آخرین مرد روی زمین راجع به زندگی مردی به نام فیل میلر است. یک سال پس از اینکه ویروسی مرگبار منجر به مرگ انسان ها، حیوانات و گیاهان می شود، به نظر می رسد فیل میلر تنها انسان نجات یافته است. او به تمام ایالت های امریکا سفر و روی بیلبوردها می نویسد: «زنده در توسان» و دقیقا لحظه ای که تصمیم به خودکشی می گیرد، دود می بیند و تصمیم می گیرد ببیند دود چگونه به وجود آمده؟ او بالاخره با کارول تنها زن نجات یافته ملاقات می کند.

کارول پس از ملاقات فیل، به او می گوید: مسئولیت نجات تمدن بشری به دوش آن هاست و آن ها موظفند باهم ازدواج و تا حد امکان به زاد و ولد بپردازند. فیل مجبور می شود با کارول ازدواج کند ولی چند روز بعد سر و کله ملیسا پیدا می شود. از یک طرف فیل مجذوب ملیسا می شود و از طرف دیگر ملیسا به فیل می گوید: احساس شهوانی بودن می کند. فیل که نمی خواهد به عنوان تنها مرد نجات یافته باعث ناراحتی دو زن شود، نزد کارول می رود و به او می گوید: من قصد ناراحت کردنت را ندارم ولی فکر کرده ای اگر ما بچه دار شویم، بچه هایی نیستند که با بچه های ما ازدواج کنند و آن ها مجبورند با یکدیگر ازدواج کنند. تو که نمی خواهی بچه های ما با یکدیگر ازدواج کنند؟ می ترسم تنها راه حل این است که با ملیسا هم عروسی کنم...

فیلم جاده و سریال آخرین مرد روی زمین باعث شدند کمی راجع به ماجرای خلقت و آفرینش انسان فکر کنم. اگر انسانی که خاطره وجود تمدن بشری در ذهنش وجود دارد، در زمان قحطی موادغذایی به آدم خواری روی می آورد، آدم چطور قصه آدم و حوا را باور کند؟ آدم و حوا مثل پسر خردسال فیلم جاده هیچی از تمدن بشری نمی دانستند، نمی دانستند چه بخورند و چه بنوشند؟ فقط شنیده ایم که خدا به آنان گفته بود: از میوه ممنوعه نخورید. حتی مشخص نیست میوه ممنوعه گندم بوده یا سیب؟ قصه آفرینش طوری به خورد ما داده شد که اصلا جرات نکردیم بپرسیم: آدم و حوا چه می خوردند؟ چطور یک دفعه متوجه شدند می توانند با هم رابطه جنسی داشته باشند؟ اگر باور کنیم قابیل، نحوه گور کردن هابیل را از یک کلاغ یاد گرفت، آدم و حوا نحوه رابطه جنسی را از چه منبعی آموختند؟ زایمان حوا مثل زایمان کارول، بدون درد بود و در خوابش بود یا مثل زایمان اریکا پر از درد؟

اگر میوه ممنوعه، سیب یا گندم بوده و نه گوشت بدن خود انسان، چطور آدم و حوا همدیگر را نخوردند؟ چرا آدم خواری میوه ممنوعه نبوده؟ چطور فرزندان قابیل بدون ابتلا به بیماری زنده ماندند در حالی که آتش را هم کشف نکرده بودند که در صورت شکار حیوانات، گوشت را کباب می کردند با آتش؟ اگر گوسفندان هابیل یا کلاغ را خام خام می خوردند، چطور از خام خواری مریض نشدند؟ حالا ما در قرن ۲۱ مجبوریم باور کنیم که کرونا از بازار خیس ووهان شیوع پیدا کرده.

به قصه بهشت و جهنم و زنده شدن مردگان هم که فکر کنیم، این سوال مطرح می شود که آیا حیوانات هم مثل انسان ها در آن دنیا زنده می شوند؟ جالب اینجاست که قرآن با آیه «وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» می گوید: بله، حیوانات هم در آن دنیا زنده می شوند. سوال بعدی این است آیا دایناسورها هم با ما زنده و محشور خواهند شد؟ اگر دایناسورها به بهشت بروند، آیا مردان را با ۷۲ حوری بهشتی شان خواهند خورد؟ آیا بعد از بهشت هم دنیایی وجود دارد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

فیلم پندتنگ: چینی نازک وحدت و یگانگی

  فیلم مالزیایی دیستوپیایی پندتنگ یا مهاجران از شب 21 دسامبر سال جاری روی یوتیوب گذاشته شده است. این اولین فیلم مالزیایی است که با کمک مالی ...